جدول جو
جدول جو

معنی سعید قرشی - جستجوی لغت در جدول جو

سعید قرشی
(قُ رَ شی ی)
سعید بن عباس بن محمد بن علی بن محمد بن سعید بن عبدالله بن امیه بن خالد بن ضرار بن محرز بن حارثه بن ربیعه بن عبدالعزی بن عبدشمس بن عبدمناف بن قصی بن کلاب قرشی شریف، مکنی به ابوعثمان. از مردم هرات است. وی از راویان راستگو ومورد اطمینان بوده و از عباس بن فضل و ابوالفضل بن حمیرویه و ابوحاتم محمد بن یعقوب و محمد بن حمدان و ابوسعید عبدالله بن محمد رازی و گروهی دیگر روایت شنیده است. ابوبکر خطیب گوید: وی به سال 413 ه. ق. از سفر حج به بغداد آمد و در آن شهر حدیث گفت و به سال 432 یا 433 ه. ق. در هرات وفات یافت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
ابن ابراهیم البرتی نصرانی کاتب. مکنی به ابوالحسن به عربی شعر می گفته و دیوان او صد ورقه است. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ابن بعکک القرشی، مکنی به ابی اسنابل. صحابی است. صحابی یکی از مهم ترین اصطلاحات در تاریخ اسلام است. این واژه به یاران پیامبر اطلاق می شود که نه تنها او را دیده اند، بلکه به او ایمان آورده اند و تا پایان عمر، مسلمان باقی مانده اند. آنان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن ابی سفیان قرشی اموی، مکنی به ابوخالد، از صحابه بود چون بهترین فرد سفیانیان بود به یزیدالخیر معروف گردید. از مادر از معاویه جدا بود و مادرش ام الحکم زینب بنت نوفل از بنی کنانه بود. روز فتح مکه اسلام آورد و در غزوۀ حنین شرکت کرد. در عهد خلافت ابوبکر با عمرو بن عاص و خالد بن ولید ودیگران در جنگ با رومیان و شکست دادن بدانها شرکت داشت. در عهد خلیفۀ ثانی نیز چندبار به فرماندهی سپاه اسلام منصوب شد و به سال 19 هجری قمری به مرض طاعون درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 6). او برادر معاویۀ خلیفه بود و به سال 18 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به تاریخ الخلفا ص 66 و 100 و 131 و مجمل التواریخ والقصص ص 297 و البیان و التبیین ج 1 ص 63 و 64 و فیه مافیه ص 317 و تاریخ اسلام ص 123 و 129 شود
لغت نامه دهخدا
قرشی. سلیم بن مسلم. او از جابر بن زید روایت کند
لغت نامه دهخدا